جوان آنلاین: اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، در بردارنده خاطرات زنده یاد سردار احمد منصوری از مبارزان انقلاب اسلامی است. این مجموعه توسط مهدی جاودانی مقدم تدوین شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی به انتشار آن همت گماشته است. تارنمای ناشر در توصیف مطالب این کتاب به نکات پی آمده اشارت برده است: «انقلاب اسلامی ایران که در بهمن ۱۳۵۷ به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به پیروزی رسید، از نادر پدیدههایی است که با محوریت اسلام، مردم، رهبری دینی و نقشآفرینی نیروهای مذهبی به وقوع پیوست. در جریان پیروزی انقلاب، بسیاری از افراد و تشکلهای مذهبی، نقش عمدهای را ایفا کردند. آنان از طریق مبارزه با ایدئولوژی و سیاستهای رژیم پهلوی، بر پایه= اصول اسلامی و آموزههای دینی، جامعه ایدآلی را ترسیم نمودند که بیشک پیروزی انقلاب اسلامی، نتیجه مجاهدت و تلاشهای آنان است. برای شناخت دقیق و همهجانبه فعالیتها و عملکرد سیاسیـ اجتماعی این جریانات، مرکز اسناد انقلاب اسلامی به عنوان متولی تدوین تاریخ انقلاب اسلامی، تاکنون خاطرات بیش از شصت شخصیت مبارز مرتبط با انقلاب را تدوین و منتشر کرده است. یکی از این شخصیتهای مبارز آقای احمد منصوری است، که مرکز اسناد نسبت به ضبط و سپس تدوین خاطرات ایشان همت گماشته است، تا از این طریق بتواند به روشنکردن دورهای از فعالیت نیروهای مذهبی و تبیین شرایط اجتماعی و سیاسی ایران در دوران گذشته کمک نماید. خاطرات احمد منصوری در کنار سایر منابع و خاطرات شخصیتهای انقلابی، میتواند به روشنتر شدن وقایع و تاریخچه گروههای مذهبی کمک نماید. خاطرات وی از گروه حزبالله، حزب ملل اسلامی و بهویژه ناگفتههایی که از وضعیت زندان و زندانیان سیاسی و فعالیت سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بیان کرده است، قابلتوجه و دقت است. همچنین شیوه فعالیتهای سازمان مجاهدین خلق برای جذب زندانیان سیاسی و تغییر ایدئولوژی آنان، کادرسازی آنان در زندان و اختلافات درونسازمانی آنان و مواضع جریانات مختلف سیاسی نسبت به انقلاب اسلامی، از دیگر موضوعات مهمی است که در این خاطرات مورد توجه قرار گرفته است....»
سردار احمد منصوری در بخشی از خاطراتش، حضور خود در دادگاه کمالی شکنجهگر ساواک را، اینگونه روایت کرده است: «کمالی همان بازجوی من در سال ۵۴ بود که طی چند هفته شکنجه و اذیت از من میخواست، تا همکاری با ساواک را بپذیرم و عامل پروندهسازی و محکومیت من به ۱۱ سال حبس بود. او که استوار بازنشسته ارتش بود و در ایام بازنشستگی به ساواک پیوسته بود فردی خشن، بیرحم و بسیار بددهن بود. فحش و کلمات زشت، در ضمن بازجویی از دهانش میبارید! روز بازجویی به اوین رفتم. دادگاه در یک سالن بزرگ بود. رئیس دادگاه آقای محمدی گیلانی بود. دو نفر قاضی دیگر هم، در قضاوت به ایشان کمک میکردند: یکی از ایشان حجتالاسلام نیری بود که در دوران تحصیل در دبیرستان علوی، همکلاسم بود. سالیان درازی بود که او را ندیده بودم و بعد از ترک مدرسه علوی، اولین بار بود که او را میدیدم. شاکیان عده زیادی بودند که غیر از خودم فقط نام آقا رضی نیلی و حجتالاسلام شجونی را به خاطر دارم. عده زیادی هم از خانوادههای شاکیان و مردم دیگر به عنوان تماشاچی در دادگاه حاضر شدند. همگی نشستیم تا بالاخره کمالی را تحت الحفظ، از سلولش به دادگاه وارد کردند و در ردیف جلو جای دادند....»